معمولاً هنگامی که صحبت از فرهنگ میشود، همه به این فکر میکنیم که اصولاً فرهنگ چیست و چه تعریفی را میتوانیم برای آن ارائه کنیم. آیا فرهنگ همان تمدن است. مردم عادی معمولاً فرهنگ را همتراز با تمدن میگیرند و هنگامی که در حالت عادی صحبت میکنند معمولاً به شاخصههایی همچون تاریخ باقدمت، معماری، نویسندگان و شعرا، منابع عظیم کتابخانههای قدیمی اشاره میکنند و ملتها را به ملت بافرهنگ و کمفرهنگ و بیفرهنگ تقسیم میکنند. تمدن بهنوعی منعکسکنندة بودنها و نبودنهای تاریخی، ارزشهای فاخر و افتخارات گذشته، حال و آینده یک جامعه است. تمدن از انباشتههای مؤثر و باشکوه و درعین حال آینة ارزش کامل زمان است (عاملی، 1390: 1)، اما فرهنگ تعریف خاصی دارد. تفسیر از فرهنگ متنوع است و منشأ تنوع تعاریف و مفاهیم فرهنگی شده است. فرهنگ در مسیر تاریخ و در جوامع مختلف تفسیرهای متفاوتی داشته و متعلق به جایگاه اجتماعی خاص هر جامعه و برخاسته از آن بوده است.
طبق تعریف فرهنگ مجموعهای است از ارزشها، سنتها، آداب و رسوم و میراث و تاریخ مشترک که در طول زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. فرهنگ دیدگاه و نگرش انسان را به خود، جامعه و طبیعت شکل و جهت میبخشد. انسان از طریق فرهنگ با جهان و بیرون رابطة پیدا میکند و از درون آدمی به جهان طبیعت و جامعه گشوده میشود. در حقیقت هویت در پرتو فرهنگ معنا پیدا میکند و بدون درک درست از ارزشها و هنجارهای فرهنگی، رفتارهای انسان از معنا تهی خواهد بود. فرهنگ پدیدههای اجتماعی و سیاسی را فهمپذیر میکند و آدمی را از سقوط به ورطة پوچی و سردرگمی باز میدارد و بهعبارت دیگر شناخت جهانها بر مبنای انگارههای ذهنی و الگوهای فرهنگی امکانپذیر است (نساج و همکاران، 1395: 4و 5). از نظر هافستده (1981) فرهنگها در فعالیتهای بشر نقش بسیار وسیعی را ایفا میکنند و بر زمینههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زندگی انسان تأثیرگذار هستند. از نظر وی فرهنگ همانند چسبی است که اعضای سازمان یا مردم یک کشور را به یکدیگر پیوند میدهد و به آنها هویت میبخشد (نساج و همکاران، 1395: 7).
علیرغم وجود اشتراکات و تعاملات بین فرهنگهای مختلف، فرهنگ هر جامعه مستقل و از سازوکارهای یکتایی برخوردار است (اسکولون[1]، 2001 به نقل از لطیفی و اخلاقی: 50) که باعث خلق تفاوتهای فرهنگی میشود و هر فرهنگ شاخصهای خاص خود را مییابد. کلاید کلاکهون[2] معتقد است که تفاوتهای فرهنگی را میتوان بهمنزلة جهتگیریهای ارزشی در قبال عناصر زندگی بشری همچون طبیعت بشری، زمان و روابط اجتماعی درک کرد. این جهتگیری را میتوان بر حسب پیشفرضهای متفاوت توصیف کرد (شائولز[3]، 2010). بنابراین یکی از راههای رسیدن به الگویی از عناصر فرهنگی یک جامعه، نگاه به جهتگیریهای آن فرهنگ در قبال مسائل است.
جوزف شائولز در کتاب درآمدی بر فرهنگ براساس الگوی جهتگیریهای ارزشی فرهنگی دو متخصص مدیریت بینفرهنگی یعنی ترومپنارس[4] و همپدن-ترنر[5]، شاخصهایی برای تشخیص جهتگیریهای فرهنگی مطرح میکند که میتوان از طریق بررسی آنها به برخی عناصر فرهنگی کشورها دست یافت. در این نوشته قصد داریم پس از مطرح کردیم هریک از این شاخصها، ببینیم که وضعیت ایران در خصوص هریک از این شاخصهای چگونه است. البته مطالعات منسجمی در این خصوص در مورد ایران صورت نگرفته است و تحلیلها تنها بر اساس شواهد ظاهری خواهد بود و هدف از این نوشته بیشتر معرفی این شاخصهاست.
1) نقش فرد در مقابل نقش گروه: این شاخص به میزانی تمایل فردگرایی یا جمعگرایی جوامع اشاره دارد؛ اینکه آنها فقط به وضعیت فردی خود توجه دارند یا به جمع نیز وفادارند. شائولز برای این دستهبندی ضربالمثل انگلیسیها را شاهد میآورد که میگویند "خداوند کسی را دوست دارد که خود را دوست دارد" و نتیجه میگیرد که انگلیسیها مردمانی فردگرا هستند. اما اگر بخواهیم وضعیت ایران را در مورد شاخص بررسی کنیم، به نظر نگارنده ایرانیان مردمانی جمعگرا هستند. گواه این امر آموزههای دینی و اجتماعی ایرانیان است که در آنها همیشه توصیه به مراقبت از دیگران و توجه به همسایگان و فقرا میشود. اعیادی مانند نوروز و دید و بازدیدها، جشنهای خیریة مانند جشن عاطفهها یا وجود ابیاتی مانند چو عضوی به درد آورد روزگار ... سعدی را میتوان مثالهای از جمعگرا بودن ایرانیان دانست.
2) نشانگرهای منزلت: نشانگرهای منزلت بر دو نوع هستند: منزلت اکتسابی که بر کارها و عملکردهای خاص تأکید دارند مثل بهترین بازیگر بودن، بالاترین درآمد را داشتن و... . ولی منزلت انتسابی براساس منزلتهای رسمی با تمرکز بر القاب، سن، داشتن رتبة ویژه، داشتن گواهینامة خاص تعیین میشود. ایالات متحده کشوری شناخته میشود که به دستاوردها ارزش مینهد و به رتبه و القاب بیاعتنا است. در فرانسه داشتن مدرک از یک مؤسسة معتبر ملاک است و در ژاپن نیز اغلب مدارک رسمی مثل داشتن مدرک تافل ملاک استخدام قرار میگیرد و اینکه شما بگویید من میتوانم انگلیسی صحبت کنم کافی نیست. براساس این دستهبندی و با توجه به شرایط موجود مانند مدرکگرایی مشهود در استخدامها یا وجود سلسلهمراتبی همچون خانسالاری و پدرسالاری در گذشته، جامعة ایران را میتوان پایبند به منزلت انتسابی دانست
3) عامگرایی و خاصگرایی در برابر قوانین و مقررات: عامگرایی بر یکسان بودن همه در برابر مقررات و اجرایی بودن آن در تمامی موارد تأکید دارد و خاصگرایی بر انعطافپذیری و عمل برحسب اقتضائات زمانی و مکانی متمرکز است. شائولز جامعة آلمان با توجه به سختگیریهای قانونی، جامعهای عامگرا و فرانسه را بهدلیل انعطافپذیری آنها در برابر موارد مختلف کشوری خاصگرا میداند. فرانسویها تفکر نظاممند را رسمی و غیرانسانی میدانند. برای مثال جوامع عامگرا تبعیت از چراغهای راهنمایی را در هر وقت از شبانهروز الزامی میدانند. طبق این معیار جامعة ایران احتمالاً با توجه به استثنائاتی که در قوانین کشور دیده میشود و یا عدم رعایت بسیاری از قوانین در صورت وجود راه میانبر جامعهای خاصگرا در قبال مقررات است و بنا به اقتضائات زمانی و مکانی عمل میکنند. شاید دیدن عابرانی را که در هنگام چراغ قرمز عابر و عدم وجود خودرو، از عرض خیابان عبور میکنند، بتوان مثالی بر خاصگرایی قانونی ایرانیان دانست.
4) کنترل بیرونی و کنترل درونی: جوامعی که بر اهمیت قضا و قدر، جادو و تطبیق با شرایط تأکید دارند، به سمت کنترل بیرونی تمایل دارند. شائولز به عبارت "انشاءالله" یا اگر خدا بخواهد در جوامع مسلمان اشاره میکند و معتقد است که در این جوامع این پیشفرضعمیق فرهنگی وجود دارد که انسانها نهایتاً بر سرنوشت خود کنترلی ندارد. چیزی که از نظر غربیها بهخصوص امریکاییان خرافی و منفعلانه به نظر میرسد. کنترل درونی بر انسان بهعنوان عامل رشد و تغییر خویش تأکید دارد. کسانی که بر کنترل بیرونی اعتقاد دارند، از این نگاه ممکن است خودمحوری و بیخدایی را برداشت کنند. با توضیحی که در ابتدای این شاخص شائولز ارائه میدهد ایرانیان نیز بهواسطة اعتقاد به قضاوقدر و استفادة دائم از عبارت انشاءالله در امور روزمره، بر کنترل بیرونی اعتقاد دارند.
5) گذشتهگرایی و آیندهگرایی: رویکرد به گذشتهگرا به این نکته اشاره دارد که به گذشته بهعنوان مرجعی برای آینده اعتماد میشود. رویکرد آیندهگرا اغلب بر این فرض استوار است که گذشته مانعی است که میتواند سد چیزهای خوبی باشد که ظاهراً در آینده وجود دارد. تأکید جوامع امریکایی به پیشرفت نمونهای است بر این رویکرد. اما ایران در خصوص این شاخص نگاه معکوسی دارد و همیشه بر درس گرفتن از گذشته و یا استفاده از پند پیشینیان و تاریخ اصرار دارد. وجود ضربالمثلهایی مانند دود از کنده بلند میشود؛ جز به تدبیر پیر مکن؛ تدبیر از پیر،جنگ از جوان؛ آنچه در آیینه جوان بیند، پیر در خشت خام بیند میتوان گواهی گرفت بر گذشتهگرا بودن ایرانیان. درعینحال شائولز معتقد است که هیچکدام از این نگاهها بر دیگر برتری ندارند و صرفاً نوع نگاه جوامع را به مسائل نشان میدهند.
منابع:
Shaules, Joseph (2010),A Beginner's Guide to the Deep Culture Experience…: beneath the surface, Boston: Nicholas Brealey Publishing
مطالعات فرهنگ مجازی...برچسب : عناصر فرهنگ ایرانی,عناصر فرهنگی ایران,عناصر فرهنگ ایرانی اسلامی, نویسنده : 0tatarcystudiesa بازدید : 265